قهوهخانههای دیروز پدر جد کافههای امروز
کافهنوشت: تاریخ قهوهخانه در ایران به آغاز قرن هفدهم بازمیگردد، زمانی که قهوه محبوبیتی بیش از چای داشت. به روایت رودولف ماته، مورخ اجتماعی، قهوهخانههایی در میدان نقش جهان اصفهان در سال ۱۶۰۳ ساخته شدند. این در حالی است که نخستین قهوهخانههای بریتانیا حدود پنج دهه بعد افتتاح شدند. «قهوهخانه» به معنای دقیق کلمه، همان فضای باز و فکری بود که قرنها بعد کارل اشمیت، نظریهپرداز سیاسی در ستایش شان گفت «قهوه نماد میل بورژوازی به امنیتی بیدغدغه» است و برای یورگن هابرماس، فیلسوف آلمانی «قهوهخانه جایی است که افراد بورژوا میتوانند بدون محدودیتهای خانواده، جامعه مدنی یا دولت با یکدیگر ارتباط برقرار کنند.»
متی در آثار خود، به توصیف «ژان شاردن»، جهانگرد فرانسوی که در دهههای ۱۶۶۰ و ۱۶۷۰ میلادی به ایران سفر کرده بود، استناد میکند. شاردن قهوهخانهها را چنین توصیف میکند: «این مکانها، تالارهایی بزرگ، وسیع و مرتفع با اشکال گوناگوناند و معمولاً زیباترین مکانهای شهر بهشمار میآیند، چرا که محلی هستند که مردم در آن گرد هم میآیند و به سرگرمی میپردازند. برخی از آنها، بهویژه در شهرهای بزرگ، حوضی در میانه خود دارند.
پیرامون تالارها سکوهایی قرار دارد که حدود سه پا (نزدیک به یک متر) ارتفاع و تقریباً سه تا چهار پا (نزدیک به یک تا یکوبیستوپنج صدم متر) عرض دارند، کموبیش بسته به اندازه محل، و از آجر یا داربست ساخته شدهاند و مردم بر آنها به شیوه شرقی مینشینند.
این قهوهخانهها از صبح زود باز میشوند و در همین زمان و همچنین هنگام غروب، بیشترین ازدحام را دارند… مردم در آنجا به گفتگو مینشینند، چرا که اینجا همانجایی است که اخبار رد و بدل میشود و کسانی که به سیاست علاقهمندند، آزادانه و بیهراس از حکومت، آن را نقد میکنند، چون حکومت به سخنان مردم کاری ندارد. بازیهای ساده و بیضرری شبیه به شطرنج، تختهنرد و شبیه دووز انجام میشود.
افزون بر این، ملّاها، درویشان و شاعران نوبت به نوبت داستانهایی به نظم یا نثر روایت میکنند. سخنرانیهای ملّاها و درویشان درسهای اخلاقیاند، همانند موعظههای ما، اما گوش ندادن به آنها هیچگاه مایه رسوایی بهحساب نمیآید. هیچکس مجبور نیست به خاطر این سخنان از بازی یا گفتگو دست بکشد. ملّایی ممکن است در میانه یا در انتهای قهوهخانه بایستد و با صدای بلند موعظه کند، یا ناگهان درویشی وارد شود و حاضران را از بیارزشی دنیا و مال و منالش نکوهش کند. اغلب پیش میآید که دو یا سه نفر همزمان سخن بگویند، یکی در این سو، دیگری در آن سو، و گاهی یکی واعظ است و دیگری داستانگو. روایتهای دیگر جهانگردان و پژوهشگران نیز توصیف شاردن از قهوهخانهها بهعنوان مکانی برای خلاقیت فکری و روابط اجتماعی را تأیید میکنند».
نکته مهم آنکه قهوهخانهها تنها به پایتخت صفوی، یعنی اصفهان، محدود نبودند. گزارشها از وجود چنین مکانهایی در شهرهایی همچون تبریز، یزد و شیراز نیز حکایت دارد. فرهنگ قهوه در ایران عصر صفوی بسیار پیشرفته بود و ویژگیهایی داشت که هم محلی و بومی بودند و هم جهانی، هم رنگوبوی دینی داشتند و هم سکولار. گرایش به تلقی فرهنگ کافهنشینی بهعنوان نماد غربگرایی، گرایشی که امروزه نیز در رفتار نهادهای ناظر بر اخلاق عمومی که گاه در کار کافهها و مشتریانشان دخالت میکنند دیده میشود، احتمالاً به نقشی بازمیگردد که قهوهخانهها در سده بیستم ایفا کرده اند.
در آن زمان، مکانهایی چون کافه نادری تهران، به پاتوق روشنفکرانی تبدیل شدند که به جنبشهای فکری برگرفته از غرب دل بسته بودند. در نتیجه، فرهنگ کافهنشینی با ایدئولوژیهایی که در این فضاها رشد میکردند درهم آمیخت، حال آنکه ریشههای تاریخی و بومی این فرهنگ بسیار قدیمیتر بود. بهطور کلی، هرچند احیای کنونی قهوه در ایران بدون تردید تا حدی نوعی «بازصادرات» از غرب بهشمار میآید (و بهویژه از سوی آنچه «موج سوم قهوه» در استرالیا نامیده میشود)، اما این پدیده صرفاً غربی نیست و نباید چنین تلقی شود.
منبع: bourse and bazaar
پست های مرتبط
روایتی از کافه نادری در حافظه تهران
از پاریس تا تهران؛ تولد یک ایده
