کافه گلرضاییه و مهمانان روشنفکرش
- سارا شمیرانی
- 2دقیقه
کافهنوشت:در قلب یکی از قدیمیترین محورهای تهران، خیابان سی تیر (قوامالسلطنه سابق)، کافهای با دیوارهایی سرخرنگ و پر از خاطره قد علم کرده است: کافه گل رضاییه. این کافه نه فقط مکانی برای نوشیدن چای یا قهوه، که نمادی زنده از بستر فرهنگی و ادبی پایتخت است.
این کافه تاریخی در سال ۱۳۱۰ خورشیدی توسط گارگنا آوانسیان، یکی از ارامنه تهران، ساخته شد و در سال ۱۳۲۴ به دست عزیزالله خوشامن افتاد که آن را بهصورت خانوادگی از پدربزرگ تا نوه اداره میکنند. کافه گل رضاییه در آغاز، یک غذاخوری ارزانقیمت بود که مشتریانش بیشتر از طبقه کارگر بودند تا اینکه رفتهرفته بهصورت کافهای روشنفکری درآمد، امروز هم مثل کافه نادری، با گذشت نزدیک به یک قرن از فعالیت خود همچنان پابرجاست و به کار ادامه میدهد؛ اما نه مثل گذشته با مشتریان اهل قلم بلکه با عموم مردمی که گذشته را دوست دارند و گل رضاییه را به چشم برگی از تاریخ نگاه میکنند.
فروغ؛ نامی که از گلرضاییه جدا نیست
در دهههای گذشته، این کافه محلی بیهمتا برای گردهمایی روشنفکران و هنرمندان بود؛ صادق هدایت، فروغ فرخزاد، احمد شاملو، و هوشنگ ابتهاج از جمله چهرههاییاند که اینجا را بهعنوان پاتوق خود انتخاب کردهاند.محمدعلی سپانلو خاطرات زیادی از این کافه نوشته است، خاطراتی که سهراب سپهری هم در آن نقش دارد. اما گل رضاییه بیشتر از همه با اسم فروغ فرخزاد گره خورده است. فضای کافه برای فروغ نوعی پناهگاه محسوب میشد. بیرون از این چهار دیواری، جامعه مردسالار و سنتی او را طرد میکرد، اما در گل رضائیه میتوانست آزادانه حرف بزند، شعر بخواند یا فقط گوش کند. همین فضا برای شاعرانی مثل او که زندگی شخصی پرچالشی داشتند، بسیار مهم بود. حتی گفته میشود بعضی از شعرهای فروغ یا ایدههای اولیه آنها در همین کافه شکل گرفتند. او تنها زن شاعر نسل خودش بود که چنین حضوری فعال در کافهها داشت.حضور فروغ در گل رضائیه نماد شکستن یک تابوی اجتماعی بود؛ چون کافهها در آن زمان بیشتر مردانه تلقی میشدند. روایتها نشان میدهد که او در این جمعها نه تنها منفعل نبود، بلکه گاهی بحثها را هدایت میکرد. به همین دلیل، وقتی امروز درباره گل رضائیه صحبت میشود، نام فروغ تقریباً همیشه در کنار آن به میان میآید.
رمز و راز «میز رزرو ابدي»
یکی از جذابترین اسطورههای کافه، «میز رزرو» کنار پنجره است. مِیزی همیشگی، برای کسی که هرگز بازنگشت. داستان میگوید صاحب کافه، پیش از حادثه غمانگیز فروغ فرخزاد، در آنجا از او خواستگاری کرد؛ فروغ قرار بود روز بعد جوابش را بدهد اما مرگ فرصت این اتفاق را نداد. برای همین هم میز تا ابد خالی ماند با تابلوی «رزرو شده»، به نمادی تراژیک و جاودانه تبدیل شد. هرچند بعدها این افسانه توسط صاحب کافه تکذیب شد اما داستان های عاشقانه چیزی نیستند که به سادگی از ذهن مردم پاک شوند.
فضای نوستالژیک با تم هنری
درون کافه، فضای قرمز پوشِ نور و تصویری از مشاهیر هنری، تصویری زنده از گذشته در برابر چشمانتان جاری میشود. دیوارها با عکسهایی از سینماگران، خوانندگان، هنرمندان موسیقی و چهرههای سیاسی همچون لنین، چارلی چاپلین و آلفرد هیچکاک مزین شدهاند.این ترکیب از عکسها، رنگ و موسیقی بلوز و جاز، حس و حال تهران قدیم را احیا میکند تا بیشتر از آنکه مکانی آجری باشد، زمان را در هم پیچیدهاست.
منو از سادگی ایرانی تا طعم روسی
صبحانهای اصیل و ایرانی با نان و پنیر، گردو، مربا و عسل، یا ایرانیپسندهایی مانند کتلت روسی، بورش، خورشت قورمهسبزی، جوجهکباب، ماهی و غذاهای مشابه، در منو به چشم میخورند. منوی غذاها به سه دسته پیشغذاها، نوشیدنیها و غذاهای اصلی تقسیم میشود. قیمتها طیف متنوعی دارند و برخی محدود به روزهای خاصی هستند.
در سال ۱۳۹۷، بسیاری از کافههای قدیمی در فهرست آثار ملی ایران به ثبت رسیدند. این کافهها در دوران اوج خود، صدرنشین کافههای روشنفکری بودند و جایگاهی مهم برای اهالی قلم محسوب میشدند. البته گاهی پای هنرمندان و اهل ادب نیز به آنها باز میشد. با این حال، در همان دوران، کافههای دیگری هم در نقاط مختلف شهر وجود داشتند که روشنفکران هیچگاه به آنها پا نمیگذاشتند. حضور در چنین مکانهایی برایشان نوعی کسر شأن بود. این کافهها اغلب در بالای شهر قرار داشتند و بیشتر محل رفتوآمد طبقهای بودند که با فرهنگ روشنفکری نسبتی نداشتند. به تعبیر برخی از روشنفکران «بهداشتی» نبودند، بلکه بیشتر از طبقه بورژوا و خوشگذران جامعه به شمار میآمدند؛ کسانی که به ادبیات و فرهنگ علاقهای نداشتند و صرفاً برای تفریح به کافه میآمدند. به همین دلیل، روشنفکران واقعی، هیچگاه خود را با آنها در یک جمع نمیدیدند.
امروز کافه گل رضاییه تنها یک مکان برای خوردن نبود؛ بلکه پلی میان گذشته ادبی و امروز پرشتاب است. میزهای چوبیاش، عکسهای دیواریاش، و حتی همان «میز رزرو» نمادین، همه بازتابی از تاریخی فرهنگیاند که در دل تهران هنوز نفس میکشد.
پست های مرتبط
از چاقویی بر میز تا انقلابی در هنر؛ روایت کافه ولتر
از لندن تا بوستون؛ میراث یک کافه و حلقه خیام