از لندن تا بوستون؛ میراث یک کافه و حلقه خیام

در لندن ویکتوریایی، رستوران پاگانی پناهگاه شاعران و روشنفکرانی بود که در گرمای قهوه و گفتگو، آزادی و الهام را می‌جستند. از دل آن، حلقه عمر خیام برخاست و فلسفه «دم را دریاب» را به ادبیات غرب پیوند زد.
از لندن تا بوستون؛ میراث یک کافه و حلقه خیام

کافه‌نوشت: در قلب لندن ویکتوریایی، «پاگانی» چون پناهگاهی برای جان‌های شاعر و خسته می‌درخشید؛ جایی میان مه و موسیقی، که بوی قهوه، انواع نوشیدنی و کاغذ مرطوب روزنامه‌های تازه چاپ‌شده در هوای نیمه‌تاریکش می‌پیچید.  دیوارهای پاگانی، پذیرای امضا و یادگار صدها هنرمند بود؛ گویی هر واژه بر آن‌ها همچون اعترافی عاشقانه حک شده بود. اینجا جایی بود که سکوت هم معنا داشت، و هر جرعه قهوه بوی الهام می‌داد. پاگانی تنها مکانی برای خوردن نبود، بلکه پناهگاهی برای اندیشه، دوستی و رویای رهایی بود؛ جایی که خستگی روز در گرمای صمیمیت و واژه‌ها ذوب می‌شد

پاگانی، در واقع، نوعی نهاد ضد رسمی محسوب می‌شد؛ جایی که در حالی رستوران‌های ویکتوریایی پذیرای اشراف و سیاستمداران بودند، اینجا پاتوق هنرمندان و آزادی‌خواهان بود؛ کسانی که عشق به موسیقی، شعر و رفاقت را بر هر رسم و قاعده‌ای ترجیح می‌دادند. دکوراسیون گرم و صمیمی و دیوارهای پر از یادگاری و امضا، فضایی فرهنگی خلق می‌کرد که امروز آن را «بوهمی» می‌نامیم.

اصالت زندگی، در لحظه بودن، لحظه حال و لذت بی‌پیرایه از زمان، فلسفه مردانی بود که در پاگانی کنار هم می‌نشستند، می‌خوردند و می‌نوشیدند. فردی شعری از رباعیات خیام می‌خواند، یا همان‌طور که جی.کی. چسترتون گفته است: «انجیل دم را دریاب»، رئیس حلقه سخنرانی می‌کرد و آرتیستی که منوی شب را طراحی کرده بود، درباره کارش توضیح می‌داد. افراد در مدح و ستایش «ادوارد فیلتز جرالد» می‌کوشیدند و این‌گونه بود که حلقه عمر خیام در شب سیزدهم سال ۱۸۹۲ در رستوران پاگانی شکل گرفت.

پیشنهادی برای مطالعه: بیانیه‌ای در دل متروی نیویورک با طعم قهوه

این حلقه، که ابتدا همه اعضایش مرد بودند، فضایی ایجاد کرد تا افراد بتوانند هم هویت واقعی خود را داشته باشند و هم در جامعه‌ای که آن‌ها را قضاوت می‌کند، همان‌گونه که دوست دارند زندگی کنند. آوازه این حلقه چنان در میان مردم پیچید که در سال ۱۹۰۰، حلقه‌ای مشابه در بوستون آمریکا شکل گرفت؛ با هدف ایجاد معاشرتی دوستانه، ستایش رباعیات خیام و شناخت شرق.

هیچ‌کس پیش‌بینی نمی‌کرد که وقتی در سال ۱۸۵۹ حتی یکی از ۲۵۰ نسخه ترجمه رباعیات خیام به فروش نرفت، پاگانی و حلقه آن، محبوبیت خیام را به جایی برسانند که رودیار کیپلینگ، خالق کتاب «جنگل»، و سر آرتور کانن دویل، خالق شرلوک هلمز، از دوستدارانش شوند؛ و حتی در جنگ جهانی اول، مجلدهای رباعیات خیام در جیب سربازان انگلیسی دیده شود.

حلقه خیام هنوز هم با همان شکل و سیاق به کار خود ادامه می‌دهد و دسترسی به مهمانی‌ها و مجالسش برای عموم ممکن نیست. اعضا اکنون به «سابیل» نقل مکان کرده‌اند و فلسفه خیام در ندانستن اسرار ازل را دنبال می‌کنند؛ برخلاف پاگانی که روزگاری خیام را جهانی کرد، اما امروز جای خود را به خنزرپنزرفروشی‌ها داده است.

پست های مرتبط