کافه‌ها چطور چهره شهرها را تغییر می‌دهند؟

کافه‌ها چطور امنیت، گفت‌وگو و زندگی شبانه را به خیابان‌های تهران برگرداندند؟ از نقش پاساژ رضا تا نظریه‌های جین جیکوبز درباره امنیت شهری
کافه‌ها چطور چهره شهرها را تغییر می‌دهند؟

کافه‌نوشت: یک زمانی بازار رفتن برای زن‌ها کار ساده‌ای نبود. بودن در یک فضای مردانه که باعث می‌شد احساس امنیت از آن‌ها گرفته شود و کمی‌ احساس ترس داشته باشند. بعدها اما این فضای مردانه شکسته شد. همان وقت‌ها که پاساژ رضا به شکلی مدرن راه افتاد، شروع تغییر چهره مردانه بازار بود. یک پاساژ چند طبقه با رستوران و کافه و فروشنده‌هایی که خیلی‌هایشان زن بودند احساس امنیت را برگردانده بود. خیلی‌ها دیگر نگرانی نداشتند از اینکه وارد یک محیط مردانه شوند. چشم‌ها عادت کرده بود به دیدن چیزهای مدرن وسط یکی از سنتی‌ترین بخش‌های تهران.  بازار تغییر شکل داد، هر روز مراکز خرید بیشتری زدند، رستوران‌های سنتی و قدیمی‌ بازسازی شدند و فضا را خانوادگی‌تر کردند، مدرنیته کار خودش را با همین چیزهای ساده کرده بود و وارد قلب تهران شده بود. حالا بیش از هر زمان دیگری زن‌هایی را می‌بینی که در هر سن و سالی برای تفریح و خرید به بازار تهران می‌آیند و آن را دوست دارند بدون اینکه احساس ناامنی یا ترس داشته باشند.

بعدها همین اتفاق خیلی جاهای دیگر شهر هم افتاد. همان وقتی که خیلی از جاهایی که امنیت وجود نداشت، کافه و رستوران‌ها ساخته شد تا هم زندگی شبانه جاری باشد و هم امنیت به خیلی از خیابان‌های شهر بیاید. کافه‌ها و رستوران‌ها نور داشتند و خیابان را تا دیروقت‌ها روشن نگه می‌داشتند. آدم‌ها وقتی کنار هم باشند دیگر نمی‌ترسند. دزدها و خفت‌گیرها و مزاحم‌ها با خیابان‌های شلوغ کاری ندارند، برای همین است که می‌گویند کافه‌ها چهره شهر را تغییر داده‌اند. جین جیکوبز، نظریه‌پرداز مشهور شهرسازی، در کتاب The Death and Life of Great American Cities  گفته :«امنیت خیابان‌ها به حضور مداوم مردم بستگی دارد؛ یعنی چشم‌هایی که از روی دوستی به خیابان نگاه می‌کنند.»

جایی برای گفتگوهای چندساعته

در دهه‌های اخیر، کافه‌ها از فضاهای کوچک ، به یکی از اصلی‌ترین نقاط تلاقی اجتماعی در شهرها تبدیل شده‌اند. پژوهش‌های شهری از نیویورک تا سئول نشان می‌دهد که حضور کافه‌ها به‌طور مستقیم با افزایش حس تعلق اجتماعی، امنیت محلی و پویایی خیابان‌ها مرتبط است. به قول ریچارد فلوریدا، جامعه‌شناس شهری، «کافه جایی است که طبقه خلاق، خودِ شهر را دوباره اختراع می‌کند.» کافه‌ها همان چیزی‌اند که ری اولدنبرگ، جامعه‌شناس آمریکایی،  فضای سوم  (third place) می‌نامد؛ جایی میان خانه و محل کار، جایی که مردم بدون اجبار و نقش رسمی، کنار هم می‌نشینند. در چنین فضاهایی روابط تازه شکل می‌گیرد. میان دانشجو و مغازه‌دار، نویسنده و طراح گرافیک، مادر جوان و بازنشسته‌ی تنها. در تهران، کافه‌های محله‌هایی مثل یوسف‌آباد، نیاوران یا مرکز شهر، دقیقاً همین نقش را بازی می‌کنند. کافه لمیز یا سام، همان‌قدر که محل استراحت است، محل دیدار و گفت‌وگوست. بسیاری از روابط کاری یا دوستی در همین فضاها آغاز می‌شود. در پژوهشی که سال ۲۰۱۹ در دانشگاه تهران انجام شد، بیش از نیمی از پاسخ‌دهندگان گفته‌اند که «کافه رفتن» برایشان نوعی ارتباط اجتماعی است، نه صرفاً مصرف. این عدد در شهرهایی مثل لندن و پاریس هم مشابه است.

پیشنهادی برای مطالعه: برشته‌کاری قهوه در زیر پوست شهر

 احساس زنده بودن با وجود کافه‌ها

در سطح جهانی، شهرهایی که فرهنگ کافه‌نشینی قوی دارند، معمولاً زندگی شهری پویاتری هم تجربه می‌کنند. در پاریس، حضور میزها در پیاده‌روها باعث می‌شود خیابان‌ها حتی شب‌ها زنده بمانند. در آمستردام، کافه‌ها بخشی از سیاست شهر برای تقویت حس «همسایگی فعال» هستند. و در استانبول، از کاراکوی تا بی‌اوغلو، چایخانه‌ها و کافه‌های کوچک هنوز فضاهایی برای تعامل میان نسل‌ها محسوب می‌شوند. در این شهرها، کافه صرفاً محل مصرف نیست؛ نوعی ساختار اجتماعی است. بررسی مجله The Guardian Cities در سال ۲۰۲۲ نشان می‌دهد مناطقی که تراکم بالاتری از کافه‌ها دارند، سطح مشارکت اجتماعی و رضایت شهری بیشتری هم تجربه می‌کنند.

پاتوق‌هایی که مثل تراپی عمل می‌کنند

از منظر شهری، کافه‌ها خیلی وقت‌ها آغازگر احیای محله‌ها هستند. کافی‌است یک کافه خلاقانه در بافتی فرسوده باز شود تا کم‌کم گالری‌ها، کتاب‌فروشی‌ها و بوتیک‌ها دنبالش بیایند. در خیلی از خیابان‌های مرکز شهر تهران همین اتفاق افتاده است؛حضور چند کافه باعث بازگشت جریان زندگی و حضور جوانان شد.

کافه‌ها صحنه‌ی زندگی روزمره‌اند. جایی که مردم می‌نشینند تا هم از شلوغی فاصله بگیرند، هم در دل آن باشند.روان‌شناسان شهری معتقدند که حضور در چنین فضاهایی باعث کاهش احساس تنهایی در کلان‌شهرها می‌شود. در نظرسنجی BBC در سال ۲۰۲۳، بیش از نیمی‌از جوانان اروپایی گفته‌اند کافه‌هایی که پاتوقشان شده نقش مثبتی در سلامت روانشان دارد.در ایران هم این کارکرد آرام آرام شناخته شده است. کافه‌ها حالا پاتوق خانواده‌ها، گروه‌های کوچک کاری، و حتی جلسات خیریه و کتاب‌خوانی‌اند. در روزگاری که بخش زیادی از روابط به شبکه‌های اجتماعی منتقل شده، کافه‌ها تبدیل به نقطه‌ی بازگشت فیزیکی تعامل شده‌اند.

شهر بدون کافه؛ شهری بدون حیات

در ایران، کافه‌ها در دهه‌ی اخیر به یکی از شاخص‌های تغییر سبک زندگی شهری تبدیل شده‌اند. از تهران تا رشت، از شیراز تا تبریز، کافه‌ها چهره‌ی خیابان‌ها را عوض کرده‌اند. دیگر فقط شمال شهر نیست که کافه دارد؛ در محله‌های قدیمی‌هم حالا قهوه‌جوش‌ها روی میزها قل می‌زنند. کافه‌ها، در ظاهر، فقط میز و صندلی و قهوه‌اند اما در واقع شبکه‌های نامرئی رابطه‌اند. وقتی مردم در خیابان‌ها می‌مانند، وقتی زمانشان را در فضاهای عمومی‌می‌گذرانند، شهر زنده می‌ماند. شهر بدون کافه، شهری است که گفت‌وگو در آن می‌میرد و گفت‌وگو، همان چیزی است که شهر را از یک مجموعه‌ی ساختمان، به یک موجود زنده تبدیل می‌کند.

پست های مرتبط