کافه بلدیه؛ روایتی از تولد، شکوفایی و خاموشی یک نماد شهری

کافه بلدیه، نخستین نماد مدرنیته شهری در تهران، از تولد در سال ۱۳۱۱ تا شکوفایی فرهنگی و خاموشی در سایه تغییرات اجتماعی، روایتگر تاریخ یک پایتخت در حال دگرگونی است.
کافه بلدیه

تهران در آغاز قرن چهاردهم خورشیدی، به‌تدریج از پوست کهنه‌اش بیرون می‌آمد. پایتختی که تا پیش از آن در حصار بازارها، گذرها و قهوه‌خانه‌های سنتی محصور بود، حالا به‌دنبال چهره‌ای نو، مدرن و متناسب با سبک زندگی تازه می‌گشت. در چنین شرایطی، یکی از نخستین نمادهای نوگرایی شهری در تهران بنا نهاده شد: «کافه بلدیه». این بنا نه‌تنها یک رستوران یا کافه معمولی نبود، بلکه پدیده‌ای فرهنگی، اجتماعی و سیاسی بود که در متن تحولات شهری جای گرفت.

تولد کافه بلدیه؛ محصول یک نگاه مدرن

در سال ۱۳۱۱ هجری شمسی، در زمان شهرداری بوذرجمهر و در امتداد خیابان پهلوی (ولیعصر فعلی)، تقاطع با خیابان شاهرضا (انقلاب کنونی)، ساختمان «مهمانخانه بلدیه» و «کافه بلدیه» رسماً افتتاح شد. معمار این بنا مهندس رومانیایی به نام «موسیو فرد» بود و هزینه ساخت آن از مرز ۱۰۰ هزار تومان عبور کرد، مبلغی بسیار هنگفت در آن زمان.

معماری بنا، با استفاده از مصالح مدرن مانند سنگ، سیمان و آهن، شکلی از معماری نئوکلاسیک اروپایی را بازنمایی می‌کرد. سالن رقص، ایوان‌های مشرف به باغ، تالار غذاخوری، کافه و بخش ویژه مهمانان خارجی، همه و همه آن را به مجموعه‌ای چندمنظوره و بی‌نظیر بدل کرده بودند.

کافه بلدیه به‌عنوان یک فضای فرهنگی

این فضا چیزی فراتر از یک کافه یا رستوران معمولی بود. به‌سرعت به پاتوقی فرهنگی تبدیل شد که نخبگان سیاسی، نویسندگان، هنرمندان، روشنفکران و طبقه متوسط شهری را به خود جذب کرد. ارکسترهای ایرانی و اروپایی در آن برنامه اجرا می‌کردند. روح‌الله خالقی، جواد معروفی، ابوالحسن صبا، لطف‌الله مجد و حتی قمرالملوک وزیری در آنجا به اجرای برنامه پرداختند.

تبلیغات آن در روزنامه‌ها پر بود از شعارهایی مانند: «هوای آزاد، غذای مرغوب، موسیقی ایرانی و فرنگی با قیمت مناسب». ورود با لباس رسمی و پرداخت ورودی الزامی بود، چیزی که به آن جنبه‌ای اشرافی و مجلسی می‌داد.

اجتماع، سیاست، کودکان؛ تنوع کارکردهای کافه بلدیه

جالب آن‌که کافه بلدیه، صرفاً محل خوش‌گذرانی نبود. در سال ۱۳۲۳، این فضا به‌عنوان مرکز گردهمایی حزب دموکرات ایران مورد استفاده قرار گرفت. بسیاری از جلسات، سخنرانی‌ها و نشست‌های حزبی در آن برگزار شد. از سوی دیگر، در همین فضا، مراسم گاردن‌پارتی، جشن‌های کودکان، برنامه‌های خیریه و نمایش‌های عروسکی و خیمه‌شب‌بازی نیز برگزار می‌شد.

حتی نشریات آن زمان، کافه بلدیه را «نخستین فضای مدرن برای اجتماع مدنی در تهران» توصیف می‌کردند؛ مکانی که در آن موسیقی، نمایش، بحث سیاسی و بازی کودکان در کنار هم جمع می‌شدند.

تغییر نام در سال ۱۳۱۴

پس از تأسیس فرهنگستان زبان در دهم خرداد ۱۳۱۴ شمسی، واژه «شهرداری» جایگزین «بلدیه» شد و از آن پس کافه بلدیه به کافه شهرداری تغییر نام داد. به همین دلیل است که در جستجوهای اینترنتی تارخ افتتاح کافه بلدیه رو همزمان با تاریخ تغییر نام آن می‌دانند در حالیکه کافه به صورت رسمی در سال ۱۳۱۱ افتتاح شد. به هرحال آنچه که این کافه را از حدود ۹۰ سال پیش تا امروز در حافظه جمعی مردم نگه داشته این است که این بنا در سال‌های مختلف شاهد برپایی برنامه‌های متعددی بود. از گاردن پارتی‌هایی به نفع بنگاه حمایت مادران گرفته تا برگزاری بالماسکه کودکان. در این جشن‌ها چادرهای‌متعدد برای انواع بخت‌آزمایی، حلقه‌اندازی، صید ماهی، تیراندازی و غیره نصب شده بود؛ به‌علاوه برای سرگرمی شرکت‌کنندگان و مخصوصا کودکان، وسایل خیمه‌شب‌بازی و چرخ‌وفلک هم فراهم شده بود.

کامبیز روشن‌روان می‌گوید: آنطور که به یاد دارم اولین موسیقیای که شنیدم، موسیقی زنده‌ای بود در کافه شهرداری که در یک نمایش خیمه‌شب‌بازی اجرا می‌شد. شخصی بود که کمانچه می‌زد و آواز می‌خواند و عروسک‌ها هم مشغول بازی بودند. آنچه به یاد دارم، این است که اولین بار موسیقی را به‌طور زنده و مستقیم در آنجا شنیدم

افول تدریجی؛ سرنوشت مشترک مدرنیته نیم‌بند

اما همان‌گونه که بسیاری از پروژه‌های مدرن‌سازی پهلوی اول دوام نیاوردند، کافه بلدیه نیز نتوانست در برابر موج تغییرات پایتخت مقاومت کند. از دهه ۳۰ به بعد، با گسترش سینماها، باشگاه‌ها و دیگر تفریحات مدرن، نقش کافه کم‌رنگ‌تر شد. ابتدا به یک رستوران اجاره‌ای، سپس به سوپرمارکت شهرداری، و در نهایت به انبار و دفتر اداری تبدیل شد.

در سال ۱۳۴۵، شهرداری تصمیم گرفت این مکان را تخریب و به جای آن بنایی فرهنگی و دائمی بسازد. این‌گونه بود که یکی از اولین نهادهای فرهنگی و مدرن تهران جای خود را به یکی دیگر از نمادهای فرهنگی اما با کارکردی کاملاً متفاوت داد.تئاتر شهر جایگزین کافه بلدیه شد و چراغ یکی از مهم‌ترین پاتوق‌های فرهنگی تهران برای همیشه خاموش ماند.

بازخوانی اجتماعی و تاریخی

کافه بلدیه را باید در بستر تحولات اجتماعی دوران رضاشاه تحلیل کرد. نیاز به فضاهای عمومی نوین، تمایل به نمایش چهره‌ای مدرن از شهر، و نیاز به محیط‌هایی برای گردهمایی مدنی، همه و همه موجب شدند چنین بنایی شکل گیرد.

اما از سوی دیگر، این بنا نماد نوعی «مدرنیته ناپایدار» هم بود.پروژه‌ای دولتی ، بدون آن‌که به شکل ریشه‌دار در فرهنگ اجتماعی نهادینه شود. به همین دلیل، با تغییرات کوچک در نظام سیاسی و ذائقه فرهنگی، خیلی زود جایگاه خود را از دست داد.

میراثی که در خاطره‌ها زنده است

کافه بلدیه اگرچه امروز دیگر وجود خارجی ندارد، اما همچنان در حافظه تهران زنده است. نه فقط به‌عنوان یک بنای تاریخی، بلکه به‌مثابه نماد تلاشی برای ساختن یک شهر مدرن. جایی که برای نخستین بار موسیقی زنده، روشنفکری شهری، سیاست و تفریح کنار هم نشستند. این بنا از معدود نمونه‌هایی است که می‌توان آن را «نخستین تجربه عمومی زیست فرهنگی مدرن در تهران» دانست تجربه‌ای که اگرچه عمر کوتاهی داشت، اما اثری ماندگار بر پایتخت گذاشت.

برگرفته از مقاله پژوهشی سیده پگاه هاشمی دوگاهه

پست های مرتبط