بزرگ شدن با قهوه، داستان عطیه
- سارا مالکی
کافهنوشت: ورودش به دنیای بیانتهای قهوه از یک کار دانشجویی در یکی از کافههای تهران آغاز شد. قهوه نوشیدن را دوست داشت اما به عنوان یک دانشجوی ۲۳ ساله عکاسی از اینکه دنیای قهوه چقدر میتواند از قهوه ترکی که به نوشیدنش علاقه داشت، متفاوت باشد، خبر نداشت. در آن زمان کافه برایش در شیفتهای طولانی سالنداری تعریف میشد اما کمکم به مدیر سالن ارتقا پیدا کرد و مدتی بعد با نگاه کردن به دست باریستاها، خودش را به پشت بار رساند و در ساعات شلوغی کافه، به باریستاها در عصارهگیری یا فومگیری و لاته آرت کمک میکرد.
«عطیه آدینه» حالا ۳۰ سال سن دارد و زندگیاش با قهوه درآمیخته است. عکاسی را کنار گذاشته و آرزو دارد روزی در یک مزرعه قهوه قدم بزند و با این گیاه جادویی تجربهای جدیدتر داشته باشد. او و همسرش عارف که او هم باریستاست و نقش پررنگی در حمایت از عطیه در زمینه باریستایی داشته، کافه خودشان را در شهرک اکباتان دارند. «کافه کارو» فضایی دنج در فاز یک اکباتان است، با مشتریهایی که هر روز از شهرک به آنها سر میزنند یا آنهایی که از بیرون به آنجا میآیند.
اواسط خرداد ماه بود که خیلی از مشتریهای کافه کارو فقط برای خوردن قهوه به آنجا نمیرفتند، آنها میرفتند تا عطیه و عارف را ببینند و قهرمانی عطیه در «چهارمین دوره مسابقات دمآوری قهوه ایران» را به آنها تبریک بگویند. عطیه بعد از چندین سال کار و تلاش، گذراندن دورههای مختلف تخصصی و البته حمایت بیوقفه عارف که در این مسابقه کوچ او بود، توانست اولین دختری باشد که عنوان قهرمانی دمآوری قهوه را در ایران به دست میآورد. اهمیت این عنوان زمانی آشکار میشود که بدانیم سهم زنان فعال در صنعت قهوه ایران بسیار کمتر از مردان است و از زمان آغاز برگزاری این مسابقات در ایران (چه پیش از اعمال تحریمها و چه بعد از آن که به صورت مستقل در کشور برگزار میشود) هیچگاه هیچ قهرمان زنی از این مسابقات خارج نشده است. اما در این دوره عطیه نهایت هنرش در دمآوری قهوه را به نمایش گذاشت و با اجرایی بینقص بر روی استیج توانست با بیرون کشیدن عطر و طعمهای جادویی قهوه Bourbon Sidra، بهترین امتیازها را از تیم داوری دریافت کند.
حالا عطیه عنوان اولین قهرمان زن در این مسابقات را برای خودش ثبت کرده است. این تجربه در کنار تمام حس افتخار و غروری که برایش به همراه داشته است، احساسات منفی زیادی را نیز روانهاش کرده است. آنجا که اکانت اینستاگرام افرادی مانند رئیس صنف قهوه در ژاپن، مزرعهای شناخته شده در کلمبیا که قهوه مسابقه عطیه را تامین کرده بود یا مقام اول مسابقات جهانی ۲۰۲۵، قهرمانیاش را به او تبریک گفتند و در اینستاگرام صفحه عطیه را دنبال کردند برایش سرشار از حس غرور و خوشحالی بود، حسی که همزمان این غم را به دلش راه میداد که ای کاش چنین حمایتهایی در صنف قهوه ایران از او یا امثال او میشد. یا آنطور که خودش میگوید به جای «هیت کردن»، حمایت میکردند.
برای عطیه و عارف «حمایت و رقابت سالم» موضوع مهمی بود که ریشه نبودنش را در چند دستگی که در صنعت قهوه ایجاد شده است، جستجو میکردند. گفتگو با عطیه و عارف دلنشین بود و البته بسیار امیدوارکننده به اینکه نسل جدید فعال در صنعت قهوه تا چه میزان به قهوه و جریانهای آن در داخل و خارج از کشور واقف هستند و با نگاهی آگاهانه و صداقتی بیاندازه، برای ایجاد یک اتحاد قوی در صنف قهوه ایران آمادگی دارند.
عطیه این اولین مسابقهای بود که در آن شرکت میکردی؟
عطیه: در زمینه دمآوری بله اولین مسابقهام بود ولی کلا اولین مسابقهام در تیرماه سال قبل (۱۴۰۳) بود که در مسابقات ایروپرس شرکت کرده بودم. مسابقه قبلی استیج نداشت و این یکی داشت و با عارف به این نتیجه رسیدیم که در مسابقاتی که استیج دارند عملکرد بهتری دارم نسبت به آنها که استیج ندارند. چون در مسابقاتی که استیج دارند میتوانم استرسم را حین اجرا تخلیه کنم. البته در همین مسابقه هم در مرحله دوم به قدری اظطراب داشتم که اگرعارف آرامم نمیکرد احتمالا سکته میکردم.
پس اجرا هم برایت خالی از فشار نیست؟
بله؛ خیلی استرس گرفته بودم و مدام احساس میکردم که دارم خراب میکنم. من فکر میکردم واقعا قیافهام میزان استرسی را که حین اجرا داشتم نشان میدهد ولی وقتی به پایین سن آمدم عارف گفت اصلا از قیافهات معلوم نبود که استرس داری و اتفاقا خیلی ریلکس کارهایت را میکردی.
از علاقهات به دمآوری بگو، این مهارت را تجربی یاد گرفتی یا عارف در یادگیریات نقش داشت؟
عطیه: اوایل خودم تمرین میکردم، در خانه مدام سایفون دم میکردم یا ایروپرس تمرین میکردم. کمکم دستم آمد که باید چه کار کنم و عارف هم مدام ایرادهایم را میگرفت اما در دورهها هم حضور پیدا کردم و همه دورهها از سنسوری گرفته تا باریستایی، لتهآرت، دمآوری و همه اینها را رفتم. اصلا به نظر من هر کسی به کار در این حوزه علاقه دارد باید این دورهها را پشت سر بگذارد.
عارف: بله ما با همدیگر کار میکردیم و هرچه بلد بودیم با هم به اشتراک میگذاشتیم البته عطیه هم خیلی علاقه داشت، مدام در حال کسب اطلاعات بیشتر بود، کتاب میخواند و تمرین میکرد.
چه شد که تصمیم گرفتید به مسابقه بروید؟
عطیه: واقعیتش این است که من بعد از مسابقه ایروپرس دوست داشتم باز هم در مسابقات شرکت کنم اما اصلا مطمین نبودم که بخواهم در مسابقهی دمآوری شرکت کنم مخصوصا که در مسابقه قبلی هیچ مقامی نیاوردم و حال روحیام بد شده بود. اما یک روز عارف زنگ زد و گفت این مسابقه برگزار میشود، میخواهی شرکت کنی؟ کمی مکث کردم و گفتم الان هم میروم و هیچ مقامی نمیآورم و باز حالم بد میشود اما عارف نظرش این نبود و به من دلگرمی داد و اینطوری شد که من در مسابقه شرکت کردم. بعد کمکم شروع کردم شخصیت و کانسپت اجرا را درآوردم، البته چون هیچوقت در مسابقه اجرا نکرده بودم کمی برایم سخت بود اما چون به نوشتن علاقه دارم و قبلا شعر هم مینوشتم، داستان تخیلیای که نوشته بودم را به عنوان متن پرزنتم نهایی کردم و وقتی که عارف هم آن را خواند به نظرش خیلی جالب بود.
یعنی متن اجرا براساس آن قهوهای بود که انتخاب کرده بودید؟
عطیه: بله، اصلا مشخصات و خصوصیات قهوه را در اجرایم داشتم. زمانی که عارف گفت در مسابقه باید کانسپت داشته باشی و آن را اجرا کنی، اولین شخصیتی که به ذهن من آمد ویلی وانکا در فیلم کارخانه شکلاتسازی بود. من خیلی این فیلم را دوست دارم و بارها و بارها آن را تماشا کردهام. گفتم خب این هم به موضوع ربط دارد و هم شخصیتش جالب است. از طرفی قهوهای هم که انتخاب کرده بودم پر از عطر و طعم میوههای استوایی بود و فکر کردم همه اینها خیلی خوب باهم جور هستند. بعد شروع کردم به تلفیق مشخصات و متن پرزنتم درآمد.
در کنار تمام مهارتها و خلاقیتی که مسابقات نیاز دارند، قهوه خوب نیز بخش مهمی از ماجراست. برای تهیه قهوه چقدر زمان داشتید و چطور به انتخاب نهایی رسیدید؟
عارف: ما برای تهیه قهوه و رساندن آن به مسابقه نهایتا یک ماه و نیم زمان داشتیم و قهوه خوب پیدا کردن فقط چند هفته طول میکشید. انتخاب نوع قهوه با من بود. در نهایت قهوه کلمبیایی از نژاد Bourbon Sidra با فرآوری طبیعی از مزرعه Nester Lasso و شرکت Lohas Beans را انتخاب کردیم که خب پیشینه خوبی هم داشت و در چند مسابقهای که در دنیا استفاده شده بود معمولا مقام آورده بود. البته اولین قهوهای که انتخاب کرده بودیم هر کیلو ۴۰ میلیون تومان برایمان تمام میشد که خب برای ما هزینه سنگینی بود و ما در نهایت همین قهوه را انتخاب کردیم. بعد توانستیم به واسطه خواهر عطیه که در آلمان بود قهوه را به ایران برسانیم. ما اینجا برای تهیه قهوه خوب واقعا محدود هستیم در حالیکه مثلا در همین آلمان، ما فقط اطلاعات دانه و راه تماس با تامینکننده را به خواهر عطیه دادیم و بعد قهوه در اختیار او بود.
تمرینتان با همان قهوهای بود که قرار بود با آن مسابقه بدهید؟
عطیه: نه، خب آن قهوه گران بود و آن را گذاشته بودیم فقط برای مسابقه. اما آن را کالیبر کردیم، اینکه به چه میزان آب بریزیم و چه آبی بریزیم و این موارد را روی قهوه نهایی کردیم. دقیقتر بخواهم بگویم پروفایل اصلی آن را درآوردیم. پروفایل رست را هم درآوردیم. بعد دیگر قهوه اصلی را کنار گذاشتیم و گفتیم این پروفایل اصلیمان است. با قهوههای دیگری که میگرفتیم، همان پروفایل را تمرین میکردیم؛ سرعت و لرزش دست و اینها.
عارف: ما هر شب در خانه تمرین انجام میدادیم و یک نیمه استیج هم برای خودمان درست کرده بودیم. روز اول که مسابقه را دادیم، استیج خانه را هم شبیه استیج مسابقه درست کردیم تا یک شباهتی داشته باشد برای روند بهتر کار. در دوران تمرین ما شاید مثلا روزی یک بار با قهوه مسابقه دمآوری میکردیم؛ اما دفعات تمرینهایمان در روز خیلی بیشتر بود.
عطیه: ما از روزی که قهوه را رست کردیم، هر روز تست میکردیم ببینیم که در کدام روز بهترین طعم و پروفایل را دارد، تا اینکه در روز هشتم به پروفایل اصلی رسیدیم و فهمیدیم روز هشتم نقطه طلایی این قهوه است و ۸ روز قبل از مسابقه دادیم دوباره قهوهمان را برایمان رست کردند که روز طلایی یعنی روز هشتم را در روز اول مسابقه داشته باشیم اما طعمهایی که در روزآخر مسابقه (که یازدهمین روز بعد از روست میشد) از قهوه بیرون میآمد خیلی بیشتر از روز هشتم بود؛ ولی بادی آن سافت شده بود و خیلی زود از بین میرفت و زیاد در دهان زیاد نمیماند. ولی روز هشتم فوقالعاده بود.
آب را هم خودتان طراحی کردید؟
عطیه: نه. ما از آب برند مخصوصی استفاده کردیم که آب نرمالی است.
عارف: میتوانستیم خودمان بسازیم، ولی حقیقتش قهوهمان قهوهای نبود که نیاز داشته باشیم بیشتر باهاش بازی کنیم. خیلی قهوهی باکیفیتی بود. نوع گجتی هم که داشتیم خیلی با قهوهمان هماهنگ بود. حقیقتش دیگر نیازی ندیدیم که آب را عوض کنیم.
عطیه: با اینکه آبهای مختلف بازار را تست کردیم در نهایت به این برند رسیدیم. واقعا بهترینش آب بود. با بقیه آبها هم طعمها خوب درمیآمدند اما خب آن میزان طعمی که از به دست آوردیم را نمیدادند. با این آب طعمها خیلی واضحتر و روشنتر بودند و کاملا حس می شدند یعنی هم در آروما و هم در احساس دهانی.
متاسفانه به خاطر تحریمهای بینالمللی مسابقاتی که در ایران برگزار میشوند هیچ اتصالی به مسابقات جهانی ندارد. فکر میکنید اگر زمانی تحریمی وجود نداشته باشد، بچههای ایران بتوانند در مسابقات جهانی خوب ظاهر شوند؟
عارف: ما تمام تلاشمان را کردیم تا کیفیتمان را در سطح جهانی بالا ببریم. فکر میکنم نتیجه هم بد نبود چون با وجود اینکه این مسابقات مستقل در ایران برگزار میشوند و ما تحریم هستیم، از طرف فعالان بینالمللی صنعت قهوه بازتاب خوبی داشت.
عطیه: من خودم خیلی ذوق این تبریکها و توجهها را داشتم. البته در آن سالهایی که تحریم نبودیم قهرمانهای داخلی به عنوان نماینده ایران به مسابقات جهانی هم رفته بودند ولی متاسفانه در هیچ کدام از این دورهها مقام نداشتیم و بعد هم که تحریم شدیم و کلا ارتباط بینالمللی ایران با جهان قهوه به شکل رسمی قطع شد.
عارف: به هر حال چه بخواهیم چه نخواهیم مسابقات جهانی بسیار سختتر است. تعداد شرکت کنندهها هم خیلی بیشتر و هم قوانین ریزتر است. اما من فکر میکنم در آن سالها اگر اشتباه نکنم ۲۰۱۳ یا ۲۰۱۴، سطح کشور در صنعت قهوه خیلی پایین بود. آن زمانها تحریم نبودیم اما در کل صنعت قهوه هم خیلی در کشور تازه بود.
پس فکر میکنید اگر فرصت حضور در مسابقات جهانی را داشته باشیم میتوانیم خوب ظاهر شویم؟
عطیه: بله حتما. ما امسال ایرانیهای زیادی را در مسابقات مطرح جهانی داشتیم که متاسفانه با پرچم کشورهای دیگر شرکت کرده بودند اما همهشان مقام آورده بودند یا قهرمان شده بودند در حالیکه داورهای مسابقات جهانی خیلی خیلی سختگیرتر هستند. در پرزنت به ریزترین نکات دقت میکنند اینکه شما چقدر راه میروی، چقدر نگاهشان میکنی و مثلا یک صدم ثانیه اگر دستت یک مقدار جابجا شود میبینند و اینکه کسی بتواند با تمام این سختگیریها مقام بیاورد نشانه پیشرفت است. به نظرم کسانی که الان در صنف قهوه هستند خیلی دارند حرفهای کار میکنند.
شما هم به این فکر کردهاید از ایران بروید؟
عطیه: من ایران را خیلی دوست دارم. شرایطش یک مقدار سخت هست مخصوصا برای دخترها، مخصوصا در صنف قهوه یا کار در کافه شرایط برای دخترها نسبت به پسرها خیلی سختتر است؛ ولی خب تا جایی که بشود در ایران میمانم. تلاشم را میکنم که بمانم. قبلا خیلی به این فکر میکردم که از ایران بروم ولی بعد دیدم که الان اینجا بیشتر نیاز است که بمانم و فعالیت کنم. من مسابقات جهانی را میبینم که آدمهای مختلف از کشورهای مختلف مقام میآورند و دوست دارم زمانی برای کشور خودم این کار را بکنم. به نظرم هر کسی برای کشور خودش تا یک جایی کار کند و بعد اگر دید جایگاهی برایش وجود ندارد، برود.
من به عنوان یک دختر همیشه دوست داشتم که برای دخترهای ایران یک کاری بکنم، چه در رساندن حرفشان به بقیه و چه حتی در این مسابقه. روز اولی که فهمیدم میخواهم مسابقه بدهم رفتم در دفترم نوشتم و در نُت گوشیام هم نوشتم که من اول میشوم، اولین دختر ایران میشوم و خیلی دوست داشتم این اتفاق بیافتد. وقتی هم که این اتفاق افتاد، خب آن چیزی که میخواستم، شد. حالا باید بقیه راه را بروم.
نفر اول شدن در این مسابقات در موقعیت خودت تاثیر مثبت داشت؟
عطیه: بله تاثیر داشت مثلا برای بحث آموزش یا فروش خیلیها تماس گرفتند یا خیلی از دوستان برای پیدا کردن کار یا مسایل دیگر از من کمک گرفتند اما متاسفانه تمام اینها با دوران جنگ و بمباران مصادف شد و بین تمام فعالیتهایی که میخواستم انجام بدهم یک مقدار فاصله افتاد. اما باید تلاش کنم که کارهایی که باید انجام بدهم را پیش بروم. امیدوارم همه حمایت کنند چون کلا در صنف ما همیشه یک اجحافی در حق خانمها میشود.
البته الان فضا خیلی بهتر شده است و خیلی از دخترها دارند حرفهای کار میکنند. من خودم همیشه پا به پای تمام پسرهای کافه هر کاری بوده، کردم. به نظرم وقتی برابری میخواهیم، در همه چیز باید برابر باشیم نه اینکه با سخت شدن کار کنار بکشیم. این خود ما هستیم که باعث میشویم که به ما به چشم یک جنس قوی نگاه شود. من به شخصه دوست دارم از دخترهایی که در این صنف هستند، خیلی حمایت کنم چون میفهمم و میدانم برای اینکه دیده شوند، پیشرفت کنند یا صاحبکارها به آنها اعتماد کنند چقدر سختی میکشند. البته امیدوارم همه از دخترها در این صنف حمایت کنند تا زحمتهای ما دیده شود. به نظرم اگر به دخترها این فرصت داده شود مخصوصا در صنف قهوه و کار کافه؛ میتوانند جایگاه خیلی خوبی برای خودشان فراهم کنند هم با تلاششان وهم با ارادهشان. ولی همهاش بستگی به آدمهایی دارد که در این صنف دارند کار می کنند.
فقط خرید و رساندن قهوه مسابقه به ایران جزو کارهای سخت بود یا مشکلات دیگری هم سر راهتان بود؟
عطیه: متاسفانه ما تجهیزاتی که برای مسابقه و تمرین نیاز داریم، در ایران خیلی کم است. مثلا ما در این مسابقه حتی برای تهیه فیلتر هم مشکل داشتیم. مثلا فیلتر سیباریست فیلتر جهانی است که قهرمانان مسابقات جهانی از آن استفاده میکنند. من هر جا را که گشتم، نداشت. تنها یک شرکت در تهران آن را داشت که به خاطر تعداد خیلی بالایی که داشت قیمتش برای ما خیلی زیاد تمام میشد. درست یادم نیست، ۲۰۰ یا ۳۰۰ تا بود که ۹ میلیون تومان قیمت داشت. در نهایت ما تعداد کمتری از این فیلتر پیدا نکردیم و مجبور شدیم فیلتر را کلا عوض کردیم.
عارف: در صورتیکه اگر این فیلتر بود کیفیت کار میتوانست خیلی بالاتر برود. البته امتیاز عطیه خیلی با بقیه فرق داشت، ولی این قهوهای که عطیه با آن اول شد اگر با این فیلتر دمآوری میشد، میتوانست اختلاف امتیازها را خیلی بیشتر کند. نازکی آن، جنس آن و… ولی متاسفانه دسترسی به تجهیزات در ایران سخت است.
پس اگر شما یک حامی در این مسابقات داشتید شرایط خیلی متفاوت میشد.
عطیه: دقیقا. اینکه حمایت بشویم خیلی مهم است. واقعا حمایت خیلی تاثیر دارد. منظورم حتما حمایت مالی نیست. حمایت لفظی هم حیلی جاها کمک میکند.
عارف: ببینید ما واقعا انتظارمان این است که بزرگان صنف یا آنهایی که امکانات و فضا دارند از بچههایی که مسابقه میدهند حمایت کنند. هر کدام از این بچهها شاید مقامی هم نیاورند، ولی معلوم است که دارند زحمت میکشند. پس خیلی خوب است کمک کنیم که این مسابقه نتیجهای داشته باشد؛ مثلا برای آن کسی که سوم یا چهارم میشود خروجی داشته باشد. شاید اگر یک حامی خوب وجود داشته باشد سال دیگر این افراد بتوانند مقام اول را بیاورند. ببینید مثلا ما در خانهمان تمرین کردیم ولی چقدر خوب میشد مثلا به میگفتند بیایید در کارگاه ما تمرین کنید. اصلا همین که آدم میتوانست برای تمرین به یک کارگاهی برود که مثلا دو تا کتل برقی باشد و چهار تا گجت داشته باشد، خیلی بهتر بود زیرا هر کسی در منزلش مثلا سه تا گجت یک شکل ندارد. مثلا ما خودمان از هر وسیله یکی داشتیم و بخشی از تمرین را با تصور پیش میبردیم.
عطیه: در مسابقه سه تا گجت یک شکل بود ولی خب اصولا کسی در خانه سه تا اوریگامی نگه نمیدارد که بخواهد با آن تمرین کند. از طرفی ما نمیتوانستیم هزینه کنیم تا اوریگامی اصل برای تمرین بخریم. ما خودمان یک گجت اوریگامی داشتیم و دو تای دیگر را من حفظی میزدم و تمرین میکردم. تمرینها اینطوری بود که حالتش را نشان میدادم.
فکر میکنید چرا چنین حمایتهایی وجود ندارد؟
عارف: ببینید واقعا بزرگان صنف و کسانی که خیلی قوی هستند خوب است که به بچهها در یکسری زمینهها کمک کنند که بتوانند بالا بیایند اما حالا شرایط جوری است که میشود گفت در صنف چند دستهی مختلف وجود دارد و چند دستگی شده و همه اینها مانعی برای پیشرفت است. اصلا این سبک دوگانگی برای صنف بد است. الان ما چندین دستهی مختلف داریم که هر کس در زمین خودش بازی میکند. اما به نظرم باید همه از تمام ظرفیتها استفاده کنند.
عطیه: من در اینستاگرام خیلی «هیت» شنیدم. اصلا توقع نداشتم. ما حتی اگر با هم رقیب هستیم، میتوانیم با هم دوست باشیم و کنار هم باشیم. با هم باشیم خیلی قویتریم تا اینکه تکی تکی باشیم.
عارف: عطیه به عنوان یک شرکتکننده در این مسابقات شرکت کرد. نه داورها را میشناخت و نه آنها عطیه را میشناختند. یک شرکتکننده به هر دلیلی که صلاح دیده در مسابقهای شرکت میکند، و هیچ دلیلی ندارد کسی که با یک تیم یا یک جای دیگری کار می کند، بیاید هیت کند. تو میتوانی به جای اینکه هیت کنی، بیایی بگویی بیا اصلا اینجا با هم یک کاپینگ بگذاریم ببینیم اصلا چه خبر است. این خیلی قشنگتر است تا اینکه هیت کنید. یکی از بدیهای این برخوردها این است که مثلا شاید اگر عطیه مسابقه نمیداد، میتوانست با همهی این تیمهایی که هستند با همکاری داشته باشد و دوستانه کار کند؛ ولی بعد از مسابقه چون این دوگانگی پیش آمد، شاید با برخی افراد اصلا دیگر نتواند کار کند. این خیلی اذیتکننده و ناراحتکننده است که جایی تو میخواهی پیشرفت و کار کنی، اما یکسری اشخاص می گویند ما دیگر نمی توانیم با هم همکاری داشته باشیم.
با وجود تمام این دودستگیها و اختلافنظرها که میگویید، خود مسابقه برای شما چجور تجربهای بود؟
عارف: واقعا هم داورها و هم مسابقه چیز خیلی قشنگی توانستند درست کنند، واقعا خیلی مسابقهی مرتبی بود و داورها خیلی خوب حواسشان به بازی بود. به نظر من خیلی خوب قضیه را چرخاندند. در رابطه با اسپانسرهای مسابقه من انتظارم این بود تعدادشان بیشتر باشد ولی با این حال همه چیر خوب بود. اما مسابقه است دیگر. وقتی رقابت در مسابقه باشد، کیفیت مسابقه بالا میرود. به هر حال همه در این صنف استاد هستند. استادهای بزرگ وقتی کنار هم بنشینند و داوری کنند، میتوانند خیلی کیفیت مسابقه را بالاتر ببرند. اگر همه متحد باشند، بدون شک اگر بچهها به مسابقات جهانی هم بروند قویتر ظاهر میشوند.
پست های مرتبط
آفت تصمیمات نادرست بر نهال صنعت قهوه ایران
منصور ضابطیان: کافههای ایران را با پاریس عوض نمیکنم

